جدول جو
جدول جو

معنی پای برجا کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پای برجا کردن
(نَ)
امکان. اثبات. استوار کردن. پایدار کردن. توکید. ایکاد. تأکید. وطد. طده. توطید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پا برجا کردن
تصویر پا برجا کردن
استوار ساختن، پایدار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَفْهْ)
اثبات
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا بر جا کردن
تصویر پا بر جا کردن
استوار کردن، اثبات تاکید، پایدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار